سرنوشتمان چنین بود مابادنیاامدیم دنیابامانیامد
قانون توتنهایی من است وتنهایی من قانون عشق
گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز انسان های بزرگ دو دل دارند : در "نقاشی هایم" تنهاییم را پنهان می کنم...
بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم...
من می گریستم به اینکه حتی او هم
محبت مرا از سادگی ام می پندارد...
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که می خندد و آشکار است ...
در "دلم" دلتنگی ام را...
در "سکوتم" حرف های نگفته ام را...
در "لبخندم" غصه هایم را...
دل من...
چه خردساااااال است !!!
ساده می نگرد !
ساده می خندد !
ساده می پوشد !
دل من...
از تبار دیوارهای کاهگلی است!!!
ساده می افتد !
ساده می شکند !
ساده می میرد !
ساااااااااااااا ااااااااده
طريقه نذر براي حاج آقا نخودكي(ره)(بسيار مجرب)
Power By:
LoxBlog.Com |