سرنوشتمان چنین بود مابادنیاامدیم دنیابامانیامد

قانون توتنهایی من است وتنهایی من قانون عشق

تو مرا مي فهمي


من تو را مي خواهم

وهمين ساده ترين قصه يک انسان است

تو مرا مي خواني

من تو را ناب ترين شعر زمان مي دانم

و تو هم مي داني


تا ابد در دل من مي ماني 


نوشته شده در پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:57 PM توسط ادم وحوا| |

خدایا

هرکس به یادم هست به یادش باش

اگر کنارم نیست ، کنارش باش

اگر تنهاست پناهش باش

و اگر غم دارد غمخوارش باش

نوشته شده در پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:55 PM توسط ادم وحوا| |

بخاطر ندارم اولين بار كه از شما درخواست كردم"...................." كي بود؟ ولي متاسفانه چنين درخواستي كردم!

بخاطر ندارم چندين و چند بار اين چنين درخواستي از شما كردم؟ولي متاسفانه چنين درخواستي كردم!

بخاطر ندارم اخرين بار كه از شما درخواست كردم كي بود؟ ولي متاسفانه چنين درخواستي كردم!

اما بخاطر دارم متانت و نجابت شما را كه چگونه سكوت كرديد و  شخصيت و ادب شما را كه چگونه صبور بوديد و مهرباني و گذشت شمار ا كه چگونه خشم خود را فرونشانديد!

و اكنون از ترس اينكه مبادا من باز هم چنين درخواستي كنم نمي دانيد چه كنيد؟ من بدون انكه به اندازه سر سوزن از شما ناراحت باشم به ديدگاه دوستانه و روحاني شما احترام مي گذارم و بدون كوچكترين بحثي مي گويم...............چشم!!!خداحافظ

نوشته شده در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 9:53 AM توسط ادم وحوا| |

از استادی پرسيدﻧﺪ :ايا ﻗﻠﺒﯽ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﺩ؟

 

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ : ﺑﻠﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ.

 

ﭘﺮسيدﻧﺪ :ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺍﺯﻟﯿﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯾﺪ؟


ﺍﺳﺘﺎﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ :ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯾﺪ؟

نوشته شده در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 9:52 AM توسط ادم وحوا| |

 دوستي با انگشت روی خاک مینوشت :

 

ح….ح….ح….ح….

 

 

پرسیدند چه میکنی؟ 

 

 

گفت چون میسر نیست من را کام او ... 

 

 

 

عشق بازی میکنم بانام او
نوشته شده در دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:24 PM توسط ادم وحوا| |

رابطه دوستي بدون شرافت:

 مثل انسان بدون لباس

مثل زخم بدون مرحم

 مثل بيماري بدون درمان

مثل اسمان بدون ستاره

 و مثل رانندگي در شب بدون روشنايي است

پس اگر در رابطه اي شرافت نيست وارد نشويد! چون انتهاي ان ناكجااباد و ثمره ان گناه

و نتيجه ان شرمساري است!

نوشته شده در دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:24 PM توسط ادم وحوا| |

انسان از تمامي لذت هاي روي زمين به وجد مي ايد و دوست دارد انها را تجربه كند. ولي

اگر هر انساني وجدان داشته باشد مي داند كه برخي از لذت ها با تمام خوشي و لذتي كه

براي انسان به همراه دارند نبايد انجام شوند. و اين چنين است كه انسان با يك وجدان

سالم در محكمه وجودي خودش تسليم مي شود و از رسيدن به برخي از لذت ها دست مي

كشد.تا از غل و زنجير پشيماني كه مي تواند تا اخرين لحظات انسان را اسير كند رهايي

يابد!و اين لذتي است كه از هر چيزي شيرين تر و دوست داشتني تر است!!!

نوشته شده در دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:21 PM توسط ادم وحوا| |

هر چه مي نويسم حرف دلم نمي شود! شايد حرف دلم در لابه لاي تكه تكه هاي دل شكسته

تو كه بي رحمانه ان را شكستم گم شده است!! و الان از ترس اينكه مبادا دستم را زخمي

 كند نمي توانم زير و رويشان كنم!! شايد هم حرف دلم از ان همه غرور و تكبرم خودش

را در پستوي قلبم قايم كرده است!! شايد حرف دلم  در قطرات اشكي كه شما بخاطر

درخواست نابجايم ريختي غرق شده است!! شايد...

 

بيش از يك روز است كه با خودم كلنجار مي روم كه چرا از تو چنين درخواستي كردم

بخصوص وقتي كه تو به شدت ناراخت مي شوي كه از شما چنين چيزي مي خواهم!البته

خوشحالم كه بالاخره حرف دلم را شنيدم و از خواب غفلت بيدار شدم! اري من در اين

 مساله فقط و فقط به نداي دروني خودم گوش كردم و متوجه شدم حتي گفتن چنين

چيزي بسيار زشت و ناراحت كننده است. صرفنظر از هر دين و كتابي كه دارم اين چنين

چيزي از شما خواستن يعني اول بي احترامي به خودم و سپس شما دوست محترم و پاك و

معصومم!!

 اري تصور چنين مساله اي  حتي نمي بايست به ذهن من برسد چه مطرح كردنش با شما!

اري اين كار با همه اصول انساني و اعتقادي كه پايبند ان هستم جور در نمي

ايد!

 اري چنين چيزي وقتي پيش مي ايد كه شيطان درون انسان بر همه رفتارهاي انسان غالب است.

  اري اشتباه خودم را به گردن مي گيرم و از اعتماد مجدد شما به خودم به عنوان يك

دوست مثل سابق يك دنيا سپاسگزار و ممنون هستم!

نوشته شده در شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 4:13 PM توسط ادم وحوا| |

شاید گفتن این حرف تکراری بازم برات ی خورده ناراحت کننده باشه ولی من باز هم میگم اینقدر میگم تا باورکنی که تو نیمای من همیشه بهترین بودی اگه پسرا می تونن راحت تر دخترارو قضاوت کنن پس مطمئنا دختراهم راحت تر می تونن پسرا رو قضاوت کنن  من تو رو از دیدگاه خودم قضاوت میکنم ومیگم شاید رابطه ی منو تو الان محدود شده ب ی دوستی حالا ساده یا عمیق .اینو بدون دوست یعنی کسیکه تو باهاش بیشتراز خواهرو مادرو پدرو برادرت که از گوشت وپوست خودت هستن احساس ارامش میکنی تا اونا یعنی من خیالم راحته هر حرفی رو که میزنم بهت تو برداشت بد نمیکنی وبرعکس هر چیزی که تو به من میگی باید خیالت راحت باشه که من برداشت بدی نمی کنم اگه من  از ناراحتیت تو این زمینه دلگیر میشم تنها وتنها دلیلش اینکه باخودم میگم شاید من دوست خوبی برات نبودم که مدام بابت کوچکترین حرفات از من معذرت خواهی میکنی شاید من نتونستم حداقل ب عنوان ی دوست اونقد ب تو ارامش بدم که با من احساس راحتی بکنی یاقبل اینکه ی چیزی بگی هی سبک سنگینش نکنی که نکنه من ناراحت شم .اگه بخوای اینجوری فک کنی فقط باعث شدی که من مطمئن شم از خودم ک هیچ وقت نتونستم دوست خوبی برات باشم تا تو در کنار من بعنوان ی دوست احساس راحتی کنی من فقط میخوام تو با من راحت باشی همین توقع زیادی نیست. میدونم دلیل این کارت هم چیزی جز متانت وشخصیتت نیست چون دوست داری همیشه بهم احترام بذاری دلت نمیخواد ناراحتم کنی اینجوری برخورد میکنی.ولی من دوست دارم تو راحت باشی راحتیه تو راحتیه منه اگه تو دلگیر باشی انگار دل منم گرفته حال عصریتو دیدم هر جوری خواستم بهت بگم که عزیزم من از دست تو وحرفات حتی ی ذره هم ناراحت نیستم دیدم تو قبول نمیکنی مجبورشدم سکوت کنم نیما اگه حرفای من برات اهمیت داره پس بذار بهت بگم من هر موقع از حرفات ناراحت شدم ب قران قسم قول میدم بهت بگم پس هیچ حس ناراحتی /نامردی/بی معرفتی /خیانت/بازی/نمیدونم یا هر حس دیگه ای که فک میکنی درحق من انجام دادی همشو همین الان بخاطر من اگه برات ارزش دارم بریز دور ولطفا خواهشا اونجوری که من میگم خودتو ببین نه اونجوری که خودت فک میکنی چون تو کاملا اشتباه فک میکنی
نوشته شده در جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:25 PM توسط ادم وحوا| |

براي ساختن بايد صبر داشته باشي و تحمل بسيار

براي خراب كردن كوچكترين بهانه كافيست

و تو چه صبور بودي و پر حوصله

و من چه پر بهانه

نوشته شده در جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 9:37 PM توسط ادم وحوا| |

نوشته شده در جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 9:34 PM توسط ادم وحوا| |

ایــــن روزهــــا فاصلــه عشـــق و فاحشگـــی در حد یک شب است!!!!

 شبــی کــه فـــردایش نمیـــدانی عاشـــق میخــواندت یا فاحشـــه!!!

بـــه همیــــن ســـادگـــــی!!

و تو مرا ...خواندي!

اگر چه حق با توست ولي من دلگيررررررررررررررررر!!!!!!!!!!!

نوشته شده در جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 8:55 PM توسط ادم وحوا| |

من به راحتي مردود شدم. من لياقت دوستي با شما را ندارم. كاري كه من از شما خواستم نه در خور شماست و نه كاري  عادي و معمولي است!!

كسي كه كنار يك رودخانه پر از اب زلال و تميز است اگر كثيف باشد همه مي دانند چنين شخصي ذاتا كثيف است. اما اگر كسي در كنار يك مرداب با اب كثيف و گنديده گير كرده باشد همه وقتي او را كثيف ببينند تعجب نمي كنند. چون مي دانند اين اتفاقي است كه براي هر كس در چنين موقعيتي پيش مي ايد.

واي بر من!! من در كنار يك دوست خوب و محترم و بسيار پاك و معصوم و نجيب چه فكرها كه در ذهنم نيست!!! افكاري بد و پست كه فقط خودت مي داني و من و خداي ما!! و اگر كمي انصاف داشته باشم بايد قبول كنم كه دنيايي كثيف ذهن مرا الوده كرده است. پس من با چه رويي در چشمان شما نگاه كنم؟؟ با چه رويي با شما حرف بزنم؟؟

وقتي به نوشته هاي شما و حرفهايي كه بين خودمان رد و بدل شده است فكر مي كنم خيلي خيلي از خودم و كارهايم و حرفهايم و درخواستهايم و ... خجالت ميكشم و عرق شرم مي ريزم. و چه افسوس كه تو مي بخشي و من باز در كمال پررويي و بي ادبي ادامه ميدهم!!!

يكبار مي توان عذرخواهي كرد..دوبار مي توان عذر خواهي كرد... سه بار مي توان عذر خواهي كرد.... ولي من بخاطر حرفهاي نسنجيده و زشتم با چه رويي مجدد مي توانم از شما عذر خواهي كنم؟؟ چگونه مي توانم دنياي پاك شما را لگد مال كنم؟؟ چگونه مي توانم به حريم مقدس و پاك شما تجاور كنم؟؟ و هزارن چگونه مي توانم ديگر................

به يقين همنشيني مثل من حتي به درد ...نمي خورد. شايد رفتن من بهتر باشد تا ماندن!! ماندني كه دنياي پاك شما را هم الوده مي سازد و دنياي روشن شما را تار مي كند چون از قديم گفته اند: كمال همنشين در من اثر كرد وگرنه من همان خاكم كه هستم.

من حتي اگر نروم با چه رويي با شما حرف بزنم؟؟ با چه رويي در چشمان پاك و معصوم شما نگاه كنم؟؟چگونه دستان پر محبت شما را بگيرم؟؟ چگونه از احساسم با شما حرف بزنم؟؟ چگونه صميمانه از ته دل اشك بريزم؟؟ چگونه از دوست داشتن و فراموش نكردن بنويسم و بگويم؟؟ چگونه گناه خودم را به گردن بگيرم كه در موردم تصور بد نكني و اشتباهم را بپذيري؟؟ چگونه ......

نوشته شده در جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 8:55 PM توسط ادم وحوا| |

دیرگاهیست که تنهاشده ام

قصه ی غربت صحراشده ام

منکه بی تاب شقایق بودم

همدم سردی یخهاشده ام

کاش چشمان مراخاک کنند

تانبینم ک چ تنهاشده ام

نوشته شده در پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:18 PM توسط ادم وحوا| |

نوشته شده در چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 7:55 PM توسط ادم وحوا| |

چيزي كه هميشه من را شرمنده و خجالت زده شما مي كند صداقت و نهايت سادگي و صميمت شماست كه به وضوح در نوشته هاي شما پيداست!!!

انقدر ساده و زيبا و دوست داشتني مي نويسيد كه به جرات مي توان گفت كه هر كدام را چندين و چند بار مي خوانم و بسيار لذت مي برم!!!

شما هميشه با مهرباني و محبت و خوبي هايت من را غافل گير كردي و مي كني!!!

من هيچ وقت نمي توانم  خوبي هاي شما را فراموش كنم!!!و جبران كنم!!!

راستي عذرخواهي بسيار زياد مرا بپذيريد بابت اينكه نه زنگ مي زنم و نه پيامك!!! مي داني چرا؟؟؟ چون دنياي پاك و معصومانه و قشنگ و ارام شما نبايستي بخاطر زنگ زدن يا پيامك من الوده شود!!!

نوشته شده در چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 5:21 PM توسط ادم وحوا| |

 

در صف فروشگاه دختر احترام مي خواهد نه نوبت

 

در تا كسي دختر مقصدش را مي خواهد نه مقصدتان را

 

در داخل تاكسي دختر فاصله را مي خواهد نه چسبيدن به در را

 

در  كلاس دختر صداقت مي خواهد نه بوي عطر و ادكلن شما را

 

در  محيط كاري دختر احترام مي خواهد نه شيك پوشيدن شما را

 

در  ايستگاه تاكسي دختر تاكسي مي خواهد نه تلفن شما را

 

در  بازار دختربه دنبال خريد است نه برخوردهاي شما

 

در  نانوايي دختر اول امنيت مي خواهد بعد نان

 

در  روز باراني دخترلذت زير باران بودن مي خواهد نه چتر

 

در  خيابان دختر تاكسي مي خواهد نه بوق زدن بي جاي شما را

 

در  سوال پرسيدن دختر جواب مي خواهد نه حرفهاي بي سر و ته شما را

 

در  اسانسور دختر ارامش مي خواهد نه نگاه هوس الود شما را

 

در  پارك دختر لذت قدم زدن را مي خواهد نه قايم موشك بازي با شما را

 

در "ماشين پارك كردن" دختر ارامش مي خواهد نه نگاه بي مورد شما را

 

در  گفتگوي كلامي دختر راستي مي خواهد نه بلوف زدن را

 

و بالاخره در زندگي اجتماعي دختر امنيت و ارامش و رابطه سالم مي خواهد نه ترس و نگراني و نگاه هاي هوس الود

 

بياييد هر كسي، با هر مقامي، با هر منزلتي، در هر جايي، در هر زماني، با هر شغلي، با هر سوادي، با هر رفتاري، با هر ادبي، با هر كاري در جهت رسيدن به اين خواسته هاي منطقي گام برداريم.

 

بياييد با هم قدم اول را برداريم.......................

نوشته شده در چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 5:9 PM توسط ادم وحوا| |

زندگي چه سخت و چه ساده باشد بايستي ان را پاس بداريم و محترم شماريم.

يك سوال: دوره چهار ساله ليسانس براي شما طولاني بود يا كوتاه؟

از دو ديدگاه به اين سوال جواب بدهيد:

الف) از ديدگاه كسي كه هنوز مشغول تحصيل هست؟

ب) از ديدگاه كسي كه اكنون مشغول كار است؟

 

شك ندارم اكثريت كساني كه مشغول تحصيل هستند "طولاني" جواب مي دهند. و اكثريت كساني كه اكنون مشغول كار هستند و چند سالي از اتمام ليسانسشان مي گذرد جواب ميدهند"كوتاه"

به نظرم اين سوال ساده خيلي پرمعنا مي باشد! اما چرا پرمعنا

 

براي همه پيش امده است كه گاهي اوقات بخاطر اتفاقات و رخدادهاي پيش امده در زندگي چنان ناراحت و نااميد از همه چيز و همه كس بوده اند كه احساس مي كردند دنيا برايشان تمام شده و به بن بست رسيده اند و حتي گاها به خودكشي يعني احمقانه ترين اتفاقي كه يك انسان مي تواند براي خودش ايجاد كند؛ فكر كرده اند چنين افرادي تصور مي كنند كه دنيا و عمر چقدر طولاني است.

 اما گاهي اوقات بخاطر اتفاقات و رخدادهاي پيش امده در زندگي چنان سرمست و خوشحال بوده اند كه دنيا را به كام خودشان مي ديدند و ان لحظه شايد بتوانند از ديوار راست هم بالا بروند!! چنين افرادي تصور مي كنند كه افسوس دنيا و عمر چقدر كوتاه است!

نه اين خوشحالي ها هميشگي است و نه ان ناراحتي ها و نااميدي ها!! به عبارتي گهي پشت به زين و گهي زين به پشت!! پس فراموش نكنيم كه:

 دنيا هميشه بالا و پايين دارد!!

هميشه خوشي و ناخوشي دارد!!

 هميشه بيماري و سلامتي دارد!!

هميشه موفقيت و شكست دارد!!

هميشه شادي و غم دارد!!

همه ما دوره چهار ساله ليسانس را گذرانده ايم و مي توانيم درباره كوتاهي يا طولاني بودن ان نظر بدهيم. ولي به نظر شما عمر يك انسان طولاني است يا كوتاه؟؟

شك نداشته باشيد كه صرف نظر از خوشي ها كه باعث مي شود فكر كنيم عمر كوتاه است و بر عكس!!مي توان با قاطعيت  گفت كه عمر خيلي خيلي خيلي كوتاه است و به قول قديمي ها" زندگي دو روزه"

 

ولي تنها و تنها چيزي كه در اين دنياي دو روزه اهميت دارد كوله باري است كه بايد با خود به زندگي ابدي ببريم. انجاست كه خوشي هايش تمامي ندارد! و اگر كوله باري خالي داشته باشيم ناخوشي هايش تمامي ندارد! پس مي توان اين دو روزه را به اميد يك عمر خوشي به دنبال پر كردن كوله بارمان باشيم.

ايا كوله بار شما اماده است؟

نوشته شده در چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 5:8 PM توسط ادم وحوا| |

حكايت تو با حكايت من خيلي با هم فرق ميكند!! تو راحت مي تواني حرف دلت را بزني! راحت مي توني از وابستگي، علاقه، دوست داشتن و دلتنگي هايت حرف بزني و بنويسي! اما من نمي تونم!! راستش من نمي تونم!!

شايد به دليل تعهدي باشد كه داده ام!

شايد به  اين دليل  باشد كه هنوز مثل تو قلب صاف و ساده اي ندارم!

شايد به اين دليل  باشد كه نمي خواهم با دلبسته كردن بيشتر تو عذاب وجدان خودم را بيشتر كنم! شايد به اين دليل باشد كه نبايستي با احساسات پاك و معصومانه تو مثل يك توپ فوتبال بازي كنم!

شايد به اين دليل باشد كه نوعي ترس و نگراني از درون بر من غالب است!

شايد به اين دليل باشد كه بي انصافي و نامردي در حق تو را كمتر كرده باشم!

شايد به اين دليل باشد كه سالهاست روح مهرباني و مهرورزي در من از بين رفته است!

شايد به اين دليل باشد كه بداني و بدانم هيچ راهي براي رسيدن دو خط موازي من و تو وجود ندارد!

هميشه دوست داشتم و دوست دارم كه بدون هيچ گونه حد و حدودي و با تمام احساس و وجودم صادقانه حرف دلم را بزنم يا برايت بنويسم اما همين شايد ها مثل پتك بر سرم خراب مي شود و من مثل هميشه "سكوت" را تقديم وجود مهربان و معصومت مي كنم!

اري مادري كه فرزندش در بند دشمن اسير است راحت مي تواند حرف بزند و...اما كسي كه اسير است نبايد خم به ابرو بياورد. او بايد سكوت كند اگر چه سكوتش از فرياد هاي مادرش بيشتر حرف براي گفتن دارد. چون مادرش فقط درد دوري را دارد اما اسير درد دوري و هزاران درد ديگر..................

مهتاب خانم خودت از احساس من....نگرش من....دنياي من.....وجود من....هستي من.... خبر داري و مي داني پس ببخش مرا بخاطر سكوت....بخاطر ركود....بخاطرمرگ احساس.....و ببخش مرا بخاطر همه چيز.......

نوشته شده در چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 5:8 PM توسط ادم وحوا| |

گاهی که دلم به اندازهء تمام غروبها می گیرد

چشمهایم را فراموش می کنم

اما دریغ که گریهء دستانم نیز مرا به تو نمی رساند

من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس

مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست

و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد

و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند

با این همه ، نازنین ، این تمام واقعه نیست

از دل هر کوه کوره راهی می گذرد

و هر اقیانوس به ساحلی می رسد

و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد

از چهار فصل دست کم یکی که بهار است...

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 8:28 PM توسط ادم وحوا| |

 یکـــ فنجاט  چاے داغْــ ...

و باراטּ ...

و هَــوایے کــہ هَــوایے امْــ کرده ...

انگار آسْماטּ همْــ بَدشـ نمے آید

پا بــہ پاے دلَــمْــ ببارد

پاورچین پاورچین ...

بــہ خاطراتتــ سَر میزنمْــ

دُزدکے عکسهایتــ را میبینمْــ

میدانمْــ کــہ قُـ ـ ـولْــ داده بودمْــ ...

دیگر نبضــِ ایــטּ رابطــہ مُـ ـ ـرده را نگیرمْــ !

ولے ...

دلْــ اَستــ دیگر 

زبآטּ نمے فَـــهمد ! 

اَصلا تقصیر آسماטּ اَستـــ

کــہ مَرا بے قَــرار تُـو مے کُـند

خُودشْــ مے بارد و سَـبُـکــ مے شَــود

مـטּ باز مثلــِ هَمیشـہ پُـر اَز غََـمــِ دوریتْــ سنگیـטּ تر ....

...

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 8:12 PM توسط ادم وحوا| |

امروز بیشتراز هرروز دیگه دلم برات تنگ شده انگار سالهاست ندیدمت باهات حرف نزدم کاش الان کنارم بودی  حیف که نیستی. همه میگن وقتی یکیو دوسش داری ممکنه علاقت احساست دوست داشتنت همه وهمه ازروی احساس باشه اما احساس من   علاقه ی من ب تو فقط ازروی احساس نیست تو رو باعقلم شناختم وجودتو مهربونیتو صداقتتو مردونگیتو باعقلم شناختم ب چشمم دیدم وباقلبم احساس کردم تو همیشه بهترین نیمای دنیایی همیشه تو قلبم میمونی همیشه دوست دارم چون هیچ کس مث تو نیست
نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 6:26 PM توسط ادم وحوا| |

دلتنگی یعنی روزی هزاربار دلتنگش میشی اما دستت به جایی بند نیست روزی هزاربار دلتنگش میشی اما میدونی نباید بهش زنگ بزنی. دلتنگش میشی روزی هزاربار ب گوشیت نیگامیکنی نه بخاطراینکه شاید عکسشو داشته باشی  بااین دلخوشی ب گوشیت نیگامیکنی ک شاید بهت پیام داده تو ندیدی یابهت زنگ زده تو نشنیدی.اون موقع درونت غوغاست ک میدونی یکی هست اما اون موقعی ک تو میخای نیست تابه حرفای دلت گوش بده وقتی میاد که همه ی حرفات مث ی غده ی جای قلبت جا خوش میکنه واونه که درد داره.پس سکوت میکنی. چون بهش حق میدی که نباشه پس سکوت میکنی چون میدونی کاری از دست هیچ کسی بر نمیاد .پس باخودت میگی اینقددوسش دارم اینقددوسش دارم اینقددوسش دارم که حتی اگه تااخرعمرشم سکوت بکنه اشکال نداره فقط باشه فقط باشه ونره سکوتم کرد کرد.من سکوت هرروزشو براخودم ترجمه میکنم فقط باشه کنارم .همینکه بودنشو احساس کنم برام ی دنیاست.من حق ندارم کاری بکنم اما برای دیدن شمارت روی گوشیم لحظه شماری میکنم هرموقع دلت گرفت یکی اینجاهست هرموقع دوست داشتی می تونی ب من زنگ بزنی یا پیام بدی بهترینم بدون هیچ نگرانی
نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 6:3 PM توسط ادم وحوا| |

رفتن بهانه نمي خواهد

بهانه هاي ماندن كه تمام شد

كافيست...............

 

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:13 PM توسط ادم وحوا| |

در چند مطلب اخر هميشه گفتم سكوت اما سكوت يعني:

 سكوت:

يعني اما...............

يعني اگر.............

يعني هزار و يك دليل

كه دل مي ترسد بلند بگويد

 

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:12 PM توسط ادم وحوا| |

گاهي مجبوري براي راحت كردن خيال ديگران

خود را خوشحال نشان دهي

ولي چه حيف...............كه درونت غوغاست!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:11 PM توسط ادم وحوا| |

دلتنگي يعني...عكسشو تو گوشيت هي نگاه كني...........

واسه بار هزار بارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

يه جوري كه انگار تا حالا نديديش..............

و بدتر از همه دلتنگي ها اينه كه عكسشم نداشته باشي.............

و دل به شمارش خوش كني.............

من چي  عكس ندارم و به شماره اش هم نمي تونم زنگ بزنم....................

 

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:10 PM توسط ادم وحوا| |

 

گاهی وقت ها تو زندگی،

میرسی به یه جایی که بن بست نیست

اما دیگه …

مقصد نداری…!

نوشته شده در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 6:36 PM توسط ادم وحوا| |

وقتي كلمات كم مي اورند!

قسم به:

 پاكترين دلها

 و زيباترين قلبها

 و محكمترين پيوندها

 و قشنگترين دوستي ها

 و صادقترين اشك ها و لبخندها

 

هرگز و هيچ وقت دوست ندارم در مسيري كه دلت يا صداقتت يا شخصيتت يا متانتت اجازه نمي دهد گام برداري يعني:

هرگز از تو نخواسته و نمي خواهم كه مرا دوست داشته باشي!چون دوست داشتن لياقت مي خواهد.

هرگز از تو نخواسته و نمي خواهم كه مرا در قلبت به ياد داشته باشي! چون قلب جايگاه بهترين هاست.

هرگز از تو نخواسته و نمي خواهم كه مرا فراموش نكني!چون اينده از ان توست و براي لذت تو.

هرگز از تو نخواسته و نمي خواهم كه مرا بدون عيب و اشتباه ببيني! چون خودت بارها عيبها و حتي گناهان مرا ديده اي.

ولي از تو خواستم حلالم كني كه محبت كردي و مرا حلال كردي!!! اين بهترين كاري بود كه در حق من انجام دادي و هرگز فراموش نخواهم كرد!!!

اما دل من...قلب من....احساس من...نگرش من....دوست داشتن من.......فراموش نكردن تو....بي خيال

بگذار سكوت كنم ........................

نوشته شده در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 10:41 AM توسط ادم وحوا| |

براي حلال كردن كسي كه ....فقط يك دل بزرگ نياز هست!

 

دل بزرگ را هم مي توان در انسان هاي با معرفت جستجو كرد!

 

معرفت هم گوهري است كه بايستي روح و روان پاكي داشته باشي!

 

روح و روان پاك از ان كسانيست كه كينه اي از كسي به دل ندارند!

 

دل بدون كينه هم ويژگي يك انسان با ايمان است!

 

ايمان هم در وجود كسي شكل نمي گيرد مگر اينكه نگاهش خدايي باشد!

نگاه كسي خدايي است كه مي داند دنيا محل گذر است!

 

و كسي كه مي داند دنيا محل گذر است يعني او عاشق واقعي خداست!

 

و خوشا به دل بزرگ تو كه چه اسان مرا حلال كردي....

نوشته شده در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 7:42 AM توسط ادم وحوا| |

مهتاب خانم

در برابر اين همه صداقت

در برابر اين همه متانت

در برابر اين همه گذشت

در برابر اين همه مهرباني

در برابر اين همه يكرنگي

در برابر اين همه يكدلي

در برابر اين همه محبت

در برابر اين همه زيبايي

در برابر اين همه دوست داشتن

نه كلمات ياري جبران دارد و نه من اينگونه نوشتن را ياد دارم!!!

فقط سكوت ميكنم به احترام ناگفته هاي بسياري كه در دل دارم و نمي توانم به زبان بياورم!!!

ناگفته هايي كه نمي داني و ناگفته هاي اندكي كه شايد مي داني!!!

حقيقتا راست گفته اند" سكوت سرشار از ناگفته هاست"

................................................................................

 

نوشته شده در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 7:16 AM توسط ادم وحوا| |

ی وقتایی اینقددلت ازدنیااززندگی ازمردم میگیره اینقداحساس تنهایی میکنی که نمی تونی  ب کسی بگی ک چقدتنهایی بعضی وقتا  ک ب اتفاقات توی زندگیم فک میکنم می بینم ی جورایی همیشه بدشانس بودم شانس واقبال باهام یارنبوده اما باز صدام درنیومدفقط صبر کردم گاهی وقتاهم شکایت کردم خیلی وقتا هم ناشکری کردم..دیگه عادت کردم ب این اوضاع ب تنهایی عادت کردم ب اینکه باید دوریه کسیو که باتمام وجودم دوسش دارمو تحمل کنم عادت کردم زندگی تا همیشه برای من همینطوری میمونه چون هیچ کس دیگه نمی تونه جای اون کسی رو که باتمام وجودم دوسش دارم تو قلبم بگیره منم خیلی ارزوهاداشتم ک بهش نرسیدم خیلی چیزامیخواستم ب دست نیاوردم وخیلی حرفای دیگه که نمی تونم بگم اما هرموقع ی عالمه غصه ونارحتی میاد سراغم ب این فک میکنم که یکی هست تو این دنیا که باتمام وجودش دوسم داره همینکه میدونم یکی هست بهم فک میکنه همینکه میدونم گوشه ی قلبه یه ادم جادارم  همین باعث میشه تمام غصه های دنیارو فراموش کنم من هیچ وقت نمی تونم فراموشت کنم حتی اگه دیگه هیچ وقت اینجانیام یاباهات حرف نزنم بازم تو توی قلبمی من ی بار وبرای اخرین بار بهت میگم ک تو هیچ وقت هیچ بدی درحق من نکردی که ازم حلالیت می طلبی تو همیشه دورادور کنارم بودی وبهم کمک کردی تو همیشه ب من محبت کردی اخه چطور می تونم از دست توکه برام ی دنیاارزش داری ناراحت باشم ک میگی حلالت کنم بخدا من ازتو هیچ ناراحتی ب دل ندارم
نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 10:49 PM توسط ادم وحوا| |

تلخ نوشته ها!!!

 

چيزي را كه دوست داري با چيزي كه بدست اورده اي الزاما يكي نيست!!!

 

شخصي كه در كنارش احساس ارامش مي كني با شخصي كه در زندگي شماست الزاما يكي نيست!!!

 

ارزوهايي كه داري با انچه كه به ان رسيده اي الزاما يكي نيست!!!

 

اسايشي كه دوست داري با اسايشي كه داري الزاما يكي نيست!!!

 

سرنوشتي كه ارزو داري با سرنوشتي كه برايت رقم خورده الزاما يكي نيست!!!

 

جايگاهي كه داري با جايگاهي كه برايش تلاش كرده اي الزاما يكي نيست!!!

 

كسي را كه عشق مي پنداشتي با كسي كه شريك روز و شب توست الزاما يكي نيست!!!

 

راهي را كه دوست داشتي بروي با مقصدي كه در ان هستي الزاما يكي نيست!!!

 

روياهايي كه در سر داشتي با انچه كه امروز تجربه مي كني الزاما يكي نيست!!!

 

احساسي كه برايت شيرين بود با احساسي كه امروز داري الزاما يكي نيست!!!

 

موقعيتي كه داري با موقعيتي كه ارزويت بود الزاما يكي نيست!!!

 

كسي كه روزي دنياي شما بود با دنيايي كه امروز داريد الزاما يكي نيست!!!

 

عشقي را كه روزگاري قبله شما بود با قبله اي كه كنارتان است الزاما يكي نيست!!!

 

اهدافي را كه روزي حقيقي مي پنداشتيد با حقيقتي كه در زندگيتان جاريست الزاما يكي نيست!!!

 

شخصي را كه قلبا دوست داريد با كسي كه همراه شماست الزاما يكي نيست!!!

 

انچه مهم است:

 

حركت روي ريل صداقت

 

زندگي در سايه ايمان به خدا

 

مسووليت پذيري در برابر همه حرفها

 

قبول واقعيت هاي تلخ و شيرين يا سخت و ساده زندگي

 

وفاي به عهد در برابر پيمان ها

 

توقف در مسيرهاي منتهي به گناه و خيانت

 

قبول نكردن هيچ كاري ، مگر اينكه در اجرا و انجام ان سنگ تمام گذاشته و به بهترين نحو انجام گيرد

 

و حفظ حرمت ها و مقدس شمردن نگاه ها

 

و..............

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:45 PM توسط ادم وحوا| |

خدايا پدر بزرگ پير من سالهاست كه از دنيا رفته است! او نه نمازي خواند و نه روزه اي گرفت!! اما به نظرم حق الناسي ضايع نكرد. هيچ گاه فراموش نمي كنم كه به دايي ام وقتي كه جوان بود چه گفت:

يادمان باشد
وقتی کسی رابه خودمان وابسته کرديم
دربرابرش مسئوليم...
درب
رابراشکهايش،
شکستن غرورش
لحظه های شکستنش درتنهايی

 ولحظه های بی قراريش...
واگريادمان برود...
درجايی ديگر سرنوشت يادمان خواهداورد

و اكنون من ياد حرفهاي پدربزرگم افتاده ام. چه زيبا و قشنگ گفت!! و من چه زشت و ناپسند خلف وعده كردم!!

خدايا احساس مي كنم كه در زير بار اين حق الناس بالاخره خفه خواهم شد! خدايا از تو مي خواهم كه از گناهم در گذري!! خدايا از مهتاب هم  حلاليت مي طلبم!!

خدايا هم از تو و هم از مهتاب نشانه اي مي خواهم كه بدانم  از گناهم در گذشته اي و همچنين مهتاب مرا بخشيده است!!

من تاوان ياداوري سرنوشت را ندارم!!

 

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 12:4 AM توسط ادم وحوا| |

گاه دلتنگ میشوم و دلتنگ ترازتمام دلتنگی ها

       حسرت ها را میشمارم و باختن ها 

       وصدای شکستن را ....

       نمیدانم من کدامین امید را نا امید کردم و

       کدامین خواهش را نشنیدم

       و به کدامین دلتنگی خندیدم که اینچنین

                    

                      دلتنگم      

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 9:1 PM توسط ادم وحوا| |

دلت را از شیشه بساز ولی

به سنگ ها بگو دلم از جنس

فولاد است.....

راستی خدایا به اندازه ی

همه ی ستاره های آسمونت

میگم "خدایا شکرت...."

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 8:50 PM توسط ادم وحوا| |

حالا که آمدی 

حرفِ ما بسیار، 


وقتِ ما اندک، 

آسمان هم که بارانی‌ست ...!



نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 8:44 PM توسط ادم وحوا| |

افسوس.........…….............................................

 وقتي كه مي خواهي گريه كني....اما شانه اي نيست

وقتيكهميخواهي ابرازاحساسات كني اماعشقي نيست

وقتي كه مي خواهي ببوسي .........اما گونه اي نيست

وقتي كه مي خواهي قدم بزني......اما مقصدي نيست

وقتي كه مي خواهي سوار شوي........اما اسبي نيست

وقتي كه مي خواهي بخوابي........... اما تختي نيست

وقتيكه ميخواهي اغوش بگيري..... اما اغوشي نيست

وقتي كه مي خواهي برويي.............اما حياتي نيست

وقتي كه مي خواهي صدا كني...اما شنونده اي نيست

وقتي كه مي خواهي ببخشي........اما هديه اي نيست

وقتي كه مي خواهي دوست بداري....اما كسي نيست

وقتي كه مي خواهي دستي بگيري....اما دستي نيست

وقتي كه مي خواهي فرار كني...........اما راهي نيست

وقتي كه مي خواهي باشد..اما تا دور دست ها نيست

وقتي كه مي خواهي............................................

 

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 12:3 AM توسط ادم وحوا| |

پيرمرد روي صندلي پارك نشسته بود و مثل هميشه لبخندي به لب و گل سرخي در دست داشت! پسر جواني كنار او نشسته بود و سرش توي كتاب بود. كارگر شهرداري وقتي براي تميز كردن به كنار صندلي امد گل خشك شده ديروزي پيرمرد را برداشت! پسر جوان از كارگر شهرداري پرسيد "قضيه گل هايي كه پيرمرد هر روز در دست دارد چيست؟"

پسر جوان از شنيدن داستان پيرمرد بسيار تعجب كرد! او بخاطر عشق جوانيش هر روز با يك گل سرخ به پارك مي ايد با اينكه مي داند او با شخص ديگري ازدواج كرده است!

پيرمرد با اينكه نتوانسته بود با عشق قديمي خودش ازدواج كند اما عهد كرده بود تا زماني كه مي تواند با يك گل به بهانه خوشبختي عشقش براي او و بدون حضور او جشن بگيرد!!!او فقط خوشبختي عشقش را مي خواست!!!

حالا او سر قول خودش با خودش بود و براي عشق قديمي اش هر روز جشن مي گرفت!!! ولي هيچ كس نمي دانست چرا او نتوانسته است با او ازدواج كند!!! اين رازي بود كه هيچ كس ان را نمي دانست!!!

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:23 AM توسط ادم وحوا| |

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 1:10 AM توسط ادم وحوا| |


Power By: LoxBlog.Com